همه ما مواقعی را در زندگی تجربه کردیم که بیرون آمدن از رختخواب برایان سخت بوده یا مشکلاتی که با آنها روبرو میشویم برایان غیر قابل حل است و نمیدانیم چکار کنیم. اجازه دهید رو راست باشیم، زندگی میتواند سخت و افسردگی آور شود. و احساس ناراحتی، ناتوانی، گناه یا نا امیدی پاسخ طبیعی انسان در چنین مواقعی است.
در واقع، درست مثل درد فیزیکی، این افکار و احساسات نشانه های کمک کننده ای هستند که میگویند یک جای کار میلنگد. گاهی این نشانه ها میگویند چیز بزرگی را از دست داده اید و باید مدتی ناراحت باشید، یا گاهی نشان از این هستند که باید آرامر پیش بروید.
اما گاهی این افکار و احساسات زندگی را در اختیار خود میگیرند، و برای مدت زمان طولانی بر تجربیات فرد تسلط پیدا میکنند. به جای نشان دادن واکنش مناسب به وقایع، تنها قادرید جنبه های منفی تجربیات خود را ببینید و به آن واکنش نشان دهید، یا اص ا نمیتوانید تجربه لذت بخش، جالب، یا راضی کننده ای را از فعالیت های روزانه یا روابط خود کسب کنید. چیزی که اوضاع را بدتر میکند این است که، این ناراحتی، بی علاقگی، بی ارزشی و نا امیدی برای فرد واقعی تر از چیزهای شاد کننده است.
تشخیص نشانه های افسردگی
همیشه ساده نیست که بگوییم واکنش های طبیعی نسبت به یک موقعیت دشوار (غم، ناراحتی، و غیره) از مرز معمول خود گذشته و نیاز به درمان افسردگی دارد. شار نشانه ها یا علائمی که تجربه میکنید، در کنار شدت و مدت زمانشان همه مهم هستند. اگر از نشانه های زیر ۵ نشانه یا بیشر را تقریبا هر روز و به مدت دو هفته یا بیشر تجربه کنید احتالا دچار افسردگی بالینی شده اید (که باید برای ارزیابی به پزشک مراجعه کنید).
- از دست دادن علاقه به کارهایی که معمولا از انجامشان لذت میبردید.
- احساس غم، دپرس بودن یا نا امیدی
- فکر کردن به مرگ یا خودکشی
- احساس بی ارزش بودن و گناه
- مشکل در به خواب رفتن، ماندن در حالت خواب، خیلی زود بیدار شدن یا برای مدت طولانی خوابیدن
- بالا رفتن یا پایین آمدن بی دلیل اشتها، که باعث بالا رفتن یا پایین آمدن وزن در یک ماه میشود.
- مشکل در فکر کردن، تمرکز، به خاطر سپردن و تصمیم گیری
- خستگی شدید یا کمبود انرژی که با قابلیت انجام کارتان و مسئولیت های روزانه تداخل دارد
- احساس بی قراری، ناتوانی در ثابت نشستن یا به صورت غیر طبیعی آهسته حرکت کردن
افسردگی چیست؟
افسردگی بالینی موقعیت پزشکی است که به انتقال دهنده های عصبی مرتبط است. این انتقال دهنده ها مواد شیمیایی در مغز هستند. انتقال دهنده های عصبی نقش های متنوعی در مغز ایفا میکنند، تنظیم خلق و خو، پاسخ به محرک، اشتها و موارد دیگر. به همین خاطر است که افسردگی حالات و نشانه های مختلفی دارد. بعضی افراد که افسردگی دارند تمایل به کم خوردن، زیاد خوابیدن و احساس خستگی دارند در حالی که دیگران تمایل به تجربه بالا رف ن اشتها، بی خوابی، پریشانی و اضطراب دارند. برخی افراد نیز تجربه های خاصی دارند،
مانند درد و بیاری های فیزیکی بی دلیل.
شدت افسردگی می تواند به طور قابل توجهی از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. برخی افراد از یک فرم نسبتا خفیف اما مزمن افسردگی رنج می برند که به آن اخت ال دیستایمیک میگویند، که معمولا ناتوان کننده نیست، اما میتواند لذت بردن از کارهای عادی را سخت کند، و باعث احساس غم و اندوه و پوچی شود که ممکن است سالها باقی بماند. دیگر افراد نیز ممکن است از افسردگی اساسی که میتواند متوسط یا شدید باشد رنج میبرند، نشانه های این افسردگی ناتوان کننده است و روی زندگی روزانه تاثیر میگذارد. افرادی که مبت ا به افسردگی اساسی هستند نشانه ها را به صورت یک دوره ی بدون توقف یا دوره ای همراه با وقفه تجربه خواهند کرد. در بیشر موارد هر دوره خود به خود پایان میابد (با درمان یا بدون درمان) اما ممکن است شش ماه طول بکشد.
همچنین غالبا جزء شناختی به افسردگی وجود دارد، که معمولا به شکل یک الگوی قابل تشخیص از تفکر است که با بدبینی، کمالگرایی، انتقاد بی امان از خود، درماندگی، احساس گناه غیر منطقی و دوگانگی شدید افکار همراه است. غالبا همین الگو های فکری نادرست هستند که باعث میشوند فرد افسردگی خود را واضح نبیند تا بتواند به خود کمک کند.
افسردگی یک وضعیت پزشکی جدی است – نتیجه یک شخصیت ضعیف یا معیوب نیست. بسیاری از مردم چون خجالت میکشند نسبت به صحبت کردن درباره مشکلاتشان یا رف ن به دنبال درمان بی میل هستند، اما چیزی نیست که از آن شرم کنید، پزشکان متخصص درباره مشکلاتی که تجربه میکنید قضاوت نمیکنند.
فکر کردن به خودکشی و آسیب به خود
فکر کردن به خودکشی و آسیب رساندن فیزیکی به خود در بین افرادی که افسردگی شدید دارند شایع است. گاهی این افکار پشت پرده در کمین هستند – مث ا فرد با خود میگوید اگر اوضاع بهر نشد، همیشه میتوانی خودت را بکشی، یا ممکن است آرزو کند که شب بخوابد و دیگر بیدار نشود. گاهی نیز قوی تر و خطرناک تر میشوند. اگر به صورت جدی در فکر این هستید که به خود آسیب برسانید، لطفا هرچه سریعر با یک متخصص صحبت کنید و مطمن باشید از این کار پشیمان نخواهید شد.
افسردگی چگونه درمان میشود؟
از تجویز دارو برای درمان تا ورزش منظم، گزینه های درمانی متعددی برای نجات یاف ن از افسردگی وجود دارد. داروهایی که انتقال دهنده های عصبی را تحت تاثیر قرار میدهند (مانند سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین) تا حد زیادی می توانند فرکانس و شدت حم ات افسردگی را کاهش دهند – یا به صورت کامل از بین ببرند. چهار تا شش هفته وقت لازم است تا این داروها تاثیر خود را نشان دهند. گاهی نیز دوز و نوع دارو باید آزمایش شود تا با حداقل عوارض جانبی بتوان به نتیجه رسید. تنها پزشکتان میتواند نسخه این داروها را تجویز کند. درمان شناختی و رفتاری هم میتواند کمکتان کند تا رفتار و شناخت نادرستی که بالا به آنها اشاره شد را تشخیص دهید و مدیریتشان کنید. به طور معمول، یک دوره درمان با دکر و یا درمانگر آموزش دیده میتواند در زمانی کوتاه نتایج مثبتی داشته باشد.
علاوه بر دارو درمانی یا مشاوره که اشاره شد، کارهای دیگری نیز هست که میتوانید انجام دهید تا به مدیریت افسردگی کمک کنید. ثابت شده است که ورزش منظم درست مانند مشاوره میتواند افسردگی را بهبود ببخشد. مدیریت اسرس موثر و شیوه های تغذیه خوب نیز میتواند در این مسیر کمکتان کند.
اگر خود را درگیر با افسردگی میبینید، این را به خاطر داشته باشید که همه چیز آنقدر نا امید کننده نیست که فکر میکنید. زمانی که درک میکنید دچار افسردگی هستید و کمک میخواهید در مسیر بهبود قرار میگیرید و مطمن باشید به زودی حالتان بهر میشود.