جامعهشناسی استخبارات چیست؟ جامعهشناسی استخبارت یا اطلاعات به چگونهگی ساختارها، کارکردها، فعالیتهای رزمی و فکری و کاربرد دکترین استخبارات پیرامون سازمانها و نهادهای استخباراتی و اطلاعاتی میپردازد. جامعهشناسی استخبارات و اطلاعات، چگونهگی کمیت و کیفیت قدرت استخباراتی، همآهنگی اطلاعاتی-امنیتی در جامعه نظامی و استخباراتی را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. علم جامعهشناسی استخبارات، روابط از سطح بالا به پایین، تجزیه و تحلیل اطلاعات، چگونهگی همآهنگی اطلاعات با سایر نهادهای استخباراتی و امنیتی، سطوح جنگ و اهداف سازمانهای استخبارات را مورد کاوش قرار میدهد. در یک تعریف جامع میتوان گفت: جامعهشناسی استخبارات از چگونهگی روابط، شناسایی فرصتها و چالشها، ساختارهای رزمی و فکری سازمانهای جاسوسی و استخباراتی و امنیتی بحث میکند.
تاریخچه و فلسفه استخبارات و جاسوسی در جهان را هیچ کسی نمیتواند به صورت شفاف بیان کند، زیرا جاسوسی به قدامت زندهگی بشر تاریخ دارد. گفته میشود که «جاسوسی دومین پیشه موجود در جهان بوده است.» صنعت ابریشم، اولین قربانی سازمانهای جاسوسی و استخباراتی بود و تا قرن ششم میلادی، تنها چینیها شیوه تولید پارچه گرانبهای ابریشم را میدانستند. امپراطوری روم شرقی، یعنی ژوستینیان اول (۴۸۳-۵۶۵) راز تولید آن را توسط جاسوسان به سرقت برد. آن جاسوسان در لباس دو راهب به چین اعزام شدند و کرمهای ابریشم را در عصاهای میانخالی خود قاچاق کرده و به روم شرقی انتقال دادند. در نظامهای شاهی و امپراطوریهای قدیم، سازمانهای جاسوسی به شکل امروزی آن یعنی در قالب یک سازمان و بروکراسی و تکنوکراسی نبود. آن زمان در دربار شاه یا امپراطور، یک وزیر تحت عنوان وزیر جاسوسی یا اطلاعات بود و به شکل مخفی یا علنی در قصر پادشاه فعالیت میکرد. اما به صورت سازمانی و تشکیلاتی میتوان آن را با تأسیس دولتهای مدرن گره زد و تاریخ و فلسفه جدید سازمانهای استخباراتی-جاسوسی را میتوان به سه دسته مختصر تاریخی تقسیم کرد:
۱. دوره کلاسیک و قدیمی: اولین سازمان استخباراتی در جهان در سال ۱۵۷۳م در بریتانیا توسط یکی از وزیران حکومت سلطنتی ملکه الیزابت اول به نام فرانسیس واتینگهام که مشاور سیاسی ملکه نیز بود، در لندن تأسیس شد؛ اما سازمان استخباراتی و جاسوسی بریتانیا به صورت منظم و بروکراتیک آن در سال ۱۹۰۹م دوباره ایجاد شد که دارای شش اداره بزرگ بود که عبارت بودند از اداره اطلاعات سیاست خارجی، اداره اطلاعات دریایی، اداره اطلاعات نظامی، اداره اطلاعات تجاری و صنایع، اداره اطلاعات داخلی و اداره اطلاعات مستعمرات. این سازمان بیشترین اعضایش از طبقه نخبه و تحصیلکردههای دانشگاه کمبریج و آکسفورد بود.
۲. دوره پساکلاسیک: در قرنهای هجدهم و نوزدهم دولتهای اروپایی برای تحت نظر گرفتن اطلاعات شهروندانشان اشتیاق پیدا کردند و «دفترهای سیاه» در پستخانهها ایجاد کردند تا نامههای افراد خاص را بخوانند. در قرن بیستم میلادی دومین سازمان استخبارات به شکل منظم و اداری آن در فرانسه به وجود آمد. سازمان جاسوسی فرانسه ۲۴۲ سال از سازمان جاسوسی بریتانیا جوانتر بود، آن هم در زمان امپراطوری ناپلئون بناپارت تأسیس شد. ناپلئون در طول دوره خدمت خود در ارتش همواره از نبود یک سازمان سیاسی-استخباراتی گلایه داشت. با به قدرت رسیدنش، یکی از اولویتهای کاریاش تأسیس یک سازمان جاسوسی بود. ناپلئون در سال ۱۸۱۵م سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی فرانسه را بنیان نهاد و اولین رییس این سازمان ژوزف فوشیه را که یک راهبه بود، مقرر کرد.
۳. دوره جدید و نوین: در این دوره سازمانهای استخباراتی جهان نه تنها در قالب بروکراسیهای نوین ظهور کردند، بلکه با فناوریهای عصر جدید و تکنولوژیهای مدرن نیز خود را وفق دادند. در این دورهها یعنی از قرن بیستم تا فروپاشی اتحاد شوروی، جهان شاهد سه جنگ بینالمللی بود: نخست، جنگ جهانی اول که در سال ۱۹۱۷م به وقوع پیوست. برنده این جنگ، امپراطوری آلمان بود. دومین رویداد که در قرن بیستم رخ داد، جنگ جهانی دوم بود که در سال ۱۹۳۹م با رهبری آلمان آغاز و با پیروزی اتحاد جماهیر شوروی پایان یافت. سومین دوره که در آن جنگهای استخباراتی و جاسوسی به اوج خود رسید و در سطح جهانی خود را نشان داد، جنگ سرد بود. در قرن بیستم با پیروزی انقلاب بلژویکها در شوروی و به قدرت رسیدن کمونیستها، رهبر جدید شوروی ولادیمیر ایلیچ لنین سازمان جاسوسی شوروی را در سال ۱۹۱۷م زیر نام «کمیته امنیت دولتی» یا کی.جی.بی پایهگذاری کرد و آقای زرزینسکی به عنوان اولین رییس آن مقرر شد. با قدامت تاریخی که شوروی دارد و از لحاظ جغرافیایی هم کشور منحصر به فرد جهان است و از بُعد سیاسی و نظامی این کشور دارای ساختار بزرگی است و این باعث شده است که سازمان استخبارات شوروی هم ساختار و اطلاعات بسیار پچیده و مغلق داشته باشد. بعد از سازمان اسخبارات شوروی، دومین سازمان قدرتمند در جهان، سازمان استخبارات آلمان نازی بود که در سال ۱۹۲۵م زیر نام اِساِس ابتدا گارد شخصی هیتلر بود، اما رفتهرفته در سال ۱۹۳۳م به دستور هیتلر از میان تحصیلکردهها و نیروهای امنیتی جمهوری وایمار تشکیل شد. ختم جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، صفحهای جدید در جنگها و بازیهای استخباراتی جهان گشود، به خصوص بین دولتهای شوروی و امریکا. هر دو دولت سرمایهگذاریهای هنگفت و سرسامآوری بالای سازمانهای استخباراتی و جاسوسی خود کردند. جنگ سرد را میتوان اوج رقابتها و جنگهای استخباراتی بین بلوک شرق که وابسته به اردوی کمونیسم بود و بلوک غرب که وابسته به اردوی کاپیتالیسم بود، دانست. در این دوران بود که یک سازمان استخبارات جدید در ایالت متحده امریکا ظهور کرد که از هر جهت قدرتمند و مجهز است.
در سال ۱۹۴۷م در زمان رییسجمهور ترومن، سازمان استخبارات آن تحت عنوان «آژانس تحقیقات مرکزی» که مخفف آن در انگلیسی C.I.A است، تأسیس شد. این سازمان در جریان جنگ جهانی دوم به صورت «اداره خدمات استراتژیک» یا O.S.S فعالیت میکرد و با گسترش جنگ سرد با تصویب قانون امنیت ملی امریکا رسماً در سال ۱۹۴۷م زیر نام سیا تبدیل به یک سازمان استخباراتی شد. قبل از تأسیس سیا، سازمان O.S.S یک عملیات زیر نام «گیره کاغذ» را راهاندازی کرد که هدف از آن جمعآوری هفتصد دانشمند نازی-آلمانی بود که این عملیات موفقانه سپری شد. بعدها این هفتصد دانشمند تهدابگذاران سازمان سیا و ان.اس.آی شناخته شدند. سازمان استخبارات امریکا (سیا-C.I.A) اولین عملیات خارجی خود را در سال ۱۹۵۳م زیر نام «مرغ مقلد امریکایی» که براندازی حکومت داکتر مصدق در ایران بود، طراحی کرد. سیا بعدها لقب «حکومت نامرئی» را به خود گرفت.
چگونهگی ساختارهای جنگ و دکترین استخبارات در افغانستان
متأسفانه با مسایل استخباراتی و امنیتی در افغانستان غیرحرفهای و غیرآکادمیک برخورد میشود. سازمانهای استخباراتی عصر امروز از منابع فکری، استراتژیک و سیاستگذاریهای نوین برای تقویت و بازسازی ساختارهای رزمی و فکری خود استفاده میکنند. البته این تجددسازی رزمی و فکری در سازمانهای استخباراتی بر تجربیات گذشته این سازمانها استوار است؛ چیزی که در جامعه استخباراتی افغانستان اتفاق نیفتاد. سازمان استخبارات در افغانستان ابتدا در دوره ریاست جمهوری سردار محمدداوود خان به صورت ساختارمند ایجاد شد. قبل از آن فاقد ساختار منسجم بود. بعد از داوود خان، جامعه استخباراتی افغانستان دو بار دستخوش سازمانهای استخباراتی دولتهای ابرقدرت شد. نخستینبار ساختارهای فکری و رزمی آن متأثر از سازمان کی.جی.بی شوروی در دوره حکومت کمونیستها شد. در این دوره جامعه استخباراتی افغانستان در مدار جنگهای ایدیولوژیک میچرخید و در بازیهای جهانی تازه راه یافته بود. در آن دوره زمانی، به خصوص در زمان ریاست جمهوری ببرک کارمل که داکتر نجیبالله رییس استخبارات افغانستان بود، کی.جی.بی شوروی بودجه مالی استخبارات افغانستان را از ۳۶ میلیون افغانی به ۸٫۶ میلیارد افغانی رساند. این رقم با حمایت کی.جی.بی باعث شد که سازمان استخبارات افغانستان در بازیهای جهانی دخیل شود. با روی کار آمدن دولت اسلامی و بعد امارت اسلامی، تمامی ساختارهای فکری و رزمی آن تضعیف و فلج شد. بعد از حکومت اسلامی و امارت اسلامی، دولت جدیدی با حمایت امریکا در افغانستان روی کار آمد. این بار سازمان استخبارات افغانستان با لقب نیک، اما بر دیوار نیمهخاد بنا شد و کی.جی.بی جایش را به سی.آی.ای داد. این بار ساختارهای فکری و رزمیاش متأثر از دکترین سی.آی.ای امریکا شده است.
آقای تمیم عاصی، معاون پیشین وزارت دفاع ملی در امور استراتژیک، در مقالهای تحت عنوان «اصلاحات در جامعه استخباراتی افغانستان؛ فرصتها و چالشها» در روزنامه ۸صبح، تاریخچه ساختار استخبارات در افغانستان را به سه دوره آن تقسیم میکند که عبارتاند از:
۱. ساختار استخبارات شاهی (از دوره امیر شیرعلی خان تا کودتای داوود خان و ختم نظام شاهی در افغانستان)
۲. ساختار استخبارات جمهوریتهای ایدیولوژیک (از کودتای داوود خان تا سقوط امارت اسلامی)
۳. ساختار استخبارات پساطالبان (پس از ۲۰۰۱م تا کنون)
اما وقتی ثبات و امنیت در کشور برهم زده شود و یا نهاد امنیتی و استخباراتی برای شهروندانش نتواند امنیت، ثبات و نظم را تأمین کند، طبعاً خلا و موانع در آن وجود دارد. این موانع و خلا میتواند سیاسی، اقتصادی و عدم دسترسی به اطلاعات دشمن و ضعف عملیاتهای رزمی و فکری باشد. ترور و تروریسم چون یک پدیده کاملاً سیاسی و سازمانیافته است، لذا سازمانهای استخباراتی باید مستقیم یا غیرمستقیم در سیاست دخیل باشند، زیرا استخبارات مانند وزارت دفاع یا داخله نیست که بگویم باید این نهاد از سیاست دور باشد، اما استخبارات باید از سیاستزدهگی دور باشد، نه از سیاست؛ به این معنا که نهادهای استخباراتی نباید در تصمیمگیریهای سیاسی به حاشیه کشانده شوند و یا بازیچه دست سیاستمداران یا رهبران قرار گیرند. سیاسیون و رهبران که خواهان کنارهگیری سازمانهای استخبارات از مسایل سیاسی هستند، مطمیناً اهداف شوم و خیانت را در سر میپرورانند. وقتی ترور و ترویسم یک پدیده سیاسی است و باعث بیثباتی میشود، تنها سازمانهای استخباراتی است که از عهده آنها برآمده میتواند. از سوی دیگر، کلید منافع ملی و پاسداری از ارزشهای ملی و دولتی، همین سازمانهای استخباراتی است. شرایط امروزی و ساختارهای فعلی دولتهای ملی و مدرن به صورتی ایجاد شده است که دخیل بودن سازمانهای استخباراتی یک امر الزامی است؛ زیرا تجربیات استخباراتی در جهان نشان میدهد که این سازمانها به سان وزارتهای خارجه و دفاع، برای دولت ارزشمندتر است. لذا استخبارات مغز دولت است. وقتی مغز دولت پوسیده شود، ولو جسم قدرتمندی هم داشته باشد، باز هم بقا و امنیت آن دولت با خطر مواجه میشود. کسانی که باور دارند استخبارات ستون فقرات دولت است، من مخالف این نظریه هستم؛ بهتر است که وزارت خارجه و یا دفاع را ستون فقرات دولت بنامیم، نه سازمانهای استخباراتی را. استخبارات نهاد استراتژیک و جنگی است که قبل از شروع جنگ، برنامهها و تصامیم دشمن را خنثا یا افشا میسازد. در رابطه به جنگهای استخبارات میتوان گفت که ۷۰ درصد جنگ در استخبارات را جنگهای استراتژیک، فکری و اطلاعاتی تشکیل میدهد و ۳۰ درصد آن را جنگهای ترور، توطیه و مسلحانه تشکیل میدهد.
برای تقویت فکر استخباراتی، چه میتوان کرد؟
حکومت مرکزی مکلف است که در راستای تقویت سازمانهای استخباراتی خود، به خصوص سازمان استخبارات مرکزی، تلاش کند تا از کمکهای فکری، مالی، لوجستیکی و تا هر آن چیزی که ضروریات اولیه و عمده این سازمانها را در بر میگیرد، فراهم سازد. این سازمانها باید در انحصار شخصیتهای ملیگرا و وطنپرست باشند تا از گزند کسانی که خیانتپیشه هستند در امان باشند. همچنان باید این سازمانها بهترین استراتژیستها و فکرهای رزمی و استخباراتی را در اختیار خود داشته باشند تا از منافع و اهداف ملی در داخل و خارج از کشور به بهترین وجه آن پاسداری کنند. در عصر حاضر که آن را دوران فکر، اندیشه و ساختارگرایی مینامند، این سازمانها برای تولید فکر و اندیشه و سیاستگذاریهایشان از منابع قدرت فکری بیشتر مستفید میشوند تا منابع نظامی، زیرا منابع فکری میتواند تهداب مستحکمی را برای تقویت این سازمانها ایجاد کند. لذا امروز سازمانهای استخباراتی نیاز اساسی به ایجاد «اتاقهای فکر» و «اتاقهای کارشناسی» و یا «انستیتوت مطالعاتی استخباراتی-استراتژیک» دارند، زیرا اتاقهای فکر و کارشناسی و انستیتوتها میتوانند دکترین و استراتژی تولید کنند. در این نهادها به شکل سری شخصیتهای علمی-آکادمیک، استراتژیستهای نظامی و سیاسی و استخباراتی را جلب و جذب کرده از آنها فکر و دکترین استخراج کند. این اتاقها و انستیتوتها میتوانند برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، آسیبشناسی خطرات و شناسایی فرصتها و چالشهای امنیتی-استخباراتی و استراتژیک کمک عمدهای به دولت و سازمان کنند.
در سازمان آی.اس.آی زیر نام «بیروی افغان» قبلاً نهادی وجود داشت که حالا منحل شده است. در سی.آی.ای هم نهادهایی بود تحت نام «متخصصان خاورمیانه». دهها نهاد و اتاق فکر و کارشناسی در سازمانهای استخباراتی جهان وجود دارد که وظیفه عمدهشان، آسیبشناسی، تولید فکر و دکترین، شناسایی فرصتها و چالشها استراتژیک و… میباشد. باید بر آنها سرمایهگذاری کرد.
نگاهی کوتاه به پیرامون جنگهای استخباراتی در افغانستان
افغانستان اولینبار که میدان رقابتها و جنگهای استراتژیک سازمانهای استخبارات منطقه و فرامنطقه شد، ختم نظام پادشاهی محمدظاهر شاه توسط یک کودتای سفید بود به رهبری محمدداوود خان در سال ۱۹۷۴م. ابتدا سازمانهای استخبارات منطقه مانند استخبارات نظامی پاکستان (I.S.I) در ادامه استخبارات ایران (واجا) و استخبارات عربستان سعودی G.I.P))، هر کدام به نوبه خود منافعشان را در افغانستان نشانهگیری کردند تا بالاخره در اوج جنگ سرد در افغانستان، جایگاه خود را به سازمانهای استخبارات فرامنطقهای مانند کی.جی.بی شوروی، سی.آی.ای امریکا و آژانس اطلاعاتی بریتانیا ((M.I.6 دادند. این سازمانها هم به بسیار زودی به این درک رسیدند که افغانستان میدان رقابتهای سیاسی و استخباراتی خوبی برای سازمانها و دولتهای ذیدخل و ذینفع است. این رقابتها در سال ۱۹۷۹م، با آمدن نیروهای ارتش سرخ شوروی تا فروپاشی اتحاد شوروی، خود را به خوبی نمایان کرد و تا حادثه یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱م، به اوج خود رسید. بعد از حادثه یازدهم سپتامبر و سرنگونی امارت اسلامی طالبان و روی کار آمدن نظام جدید در بُن آلمان، آتش رقابتهای استخباراتی در افغانستان تا سال ۲۰۰۵م تا حدی فرو نشست؛ اما بعد از سال ۲۰۰۷م سروصداهای زیادی از وزارتهای داخله، دفاع و امنیت ملی بالا شد، مبنی بر اینکه در افغانستان، جنگ استخباراتی در جریان است. مشکل جنگهای استخباراتی همین است که مردم عام هیچگاه آن جنگ را مانند جنگهای نظامی، قومی، مذهبی و یا جنگهای شبهنظامی نمیتوانند ببینند. یکی از ابزارهای جنگ استخباراتی، رسانههای تصویری و صوتی است. جنرال لطفالله مشعل، سخنگوی سابق امنیت ملی، بارها اعلام کرد که شبکههای تلویزیونی در داخل افغانستان (ژوندون، تمدن، شمشاد، راه فردا، نورین، دعوت و…) از سوی سازمانهای استخبارات پاکستان، ایران و عربستان حمایت و تمویل میشوند، جلو اینها باید گرفته شود.
روحالله محمد، روزنامه هشت صبح