نقش مسلمان نمایان در کودتای نظامی مصر

مجاهد پارسا عبدالله بن مبارک، تجربه دقیقی داشت که آنانی که دین را به فساد می کشانند، تنها شاهان نیستند؛ بلکه احبار و رهبان سوء نیز نقش فعالی درین زمینه دارند. این راهب ها در هر برهه از زمان حضور دارند و ماجرای فساد را تکمیل می نمایند. زیاد مشاهده شده که پادشاهی در توده های طلا نشسته و از آنها به منفعت جویان می دهد.

می بینیم که برخی ازین فرصت طلبان با خود می اندیشند که بیاییم ریش های خویش را بلند کرده و دستار ببندیم و بعد در بازار سیاسی جولان کنیم. اگر پادشاه یا فرمانده ظالمی بخواهد چهره منفورش را خوب جلوه داده و مردم عادی را بفریبد و وانمود کند که دین را نصرت می دهد، این راهب ها به سرعت او را تصدیق کرده و گواهی دروغین می دهند که آن شاه ستمگر، رضایت خدا را می طلبد.

ابن مبارک رحمه الله خود را بازداشته ازین که آنها را مشایخ و فقاء بنامد؛ لذا آنان را رهبان و احبار نامگزاری کرده است. این بزرگترین نکوهشی است از طرف بزرگترین پارسایان امت اسلامی به هرکسی که ظمیرش مسخ شده و موقع ضرورت به امر به معروف، این کار را نمی کند، و فتوا را از جایگاه رفیع و ارزشمند آن به پایین ترین درجه می اندازد و تلاش می کند، طاغوتیان را حمد و ثنا گوید.

درین فتنه یهودی، امریکایی و رافضی، جمعی از راهب های دارای ریش های دراز نیز حضور داشتند که نام (حزب النور) سلفی در عقیده و فقه را یدک می کشند. اینها در میدان تحریر با پیروان شان حاضر شده و ندای سقوط محمد مرسی را سر داده و ارتش و سیسی را کمک کرده و در بدل این عمل خود یک صد و پنجاه میلیون دالر از آل سعود فراچنگ آورده اند چنان خبرهای درین زمینه درز کرده است. فتوا دادند که مصلحت اسلام است که رئیس جمهور قرآنی راهیاب برکناره شود و بجایش یک یهودی نصب گردد. خاک بر چشمان بازیگرانی به نام زیبای سلفیت.

خوشبختانه که دعوتگر مشهور سلفی عبدالرحمن عبدالخالق یوسف، این فعل شنیع شان را رد کرده و از آن بیزاری جست؛ هم چنان دعوتگر سلفی دیگر از اهل مکه و جده شیخ علوی سقاف این عمل حزب النور را به شدت محکوم کرد. خداوند ایشان را جزای خیر دهد که حق را به صراحت بیان داشته اند؛ سخنان شان را درین نوشته به حیث سند ذکر کردم؛ چرا خیلی ارزش دارند.

استاد فرید عبدالخالق رحمه الله، پیش از ربع قرن برایم گفت: او وگروهی از انسان های معتمد اصل و ریشه این جماعت سلفیت را از اول ظهور آن در زندگی اسلامی مصر ترصد نمودند، با دلایل موثق به یقین برای شان ثابت گردید که استخبارات حسنی مبارک از آنان حمایت می کند تا در پهلوی اخوان دارای شوکتی شوند. یکی از فرماندهان استخبارات معاون رئیس این گروه تعیین گردیده و توجیه کننده حقیقی شان به شمار می رود و دلایلی زیاد نیز وجود دارد که به استخبارات سعودی نیز ارتباط تنگاتنگ دارند.

این یک مشت ناچیز، بزودی دگرگون شده و نام بزرگ گرفت که عبارت از « حزب النور» می باشد، خداوند برنامه های شان را تاریک گرداند. موقع برپایی انقلاب ۲۵ جنوری، این حزب فتوا داد که خروج علیه حکومت امیرالمومنین حسنی مبارک حرام می باشد، خطیب های شان با شدت ضد انقلاب در افشانی می کردند و من از تلویزیون نمونه سخنان شان را در آن وقت شنیدم. وقتی که انقلابیون به سرنگونی حسنی مبارک پیروز شدند، از استخبارات سعودی برای شان دستور داده شد که در ظاهر همراه انقلاب شدند و انتظار سهم گیری در حکومت را داشتند؛ وقتی دیدند مرسی نظر به سوابق شان به آنها اعتنای نکرد، به صف دشمنان مرسی پیوستند.

سیسی، ریش های شان را چند روزی کرایه کرد تا بوسیله آنان تفوق یابد و سپس آنها را دور انداخته و هیچ منصب و لقبی به آنان نداد؛ به خود آمده و ولوله را آغاز کرده و مانند راهبان به ترنم پرداختند. اما بعضی از اعضای حزب از خواب بیدارشده و از حزب اعلان بیزاری نمودند که از جمله شیخ طریفی فرمود: کسی که در فریب مردم در جریان فتنه سیسی شرک کرده است توبه او کامل نمی شود؛ مگر به دو شرط: ۱٫ این که عمل نیکو انجام دهد تا آن عمل بدش را جبران نماید ۲٫ این که حقیقت ماجرا را به صراحت بیان نموده و اسرار نهفته در عملیه کودتا را برملا سازد و سبب وارد شدن به این جریمه را بیان نماید؛ چنانچه خداوند می فرماید: (الاالذین تابوا و اصلحوا و بینوا) مگر آنانی که توبه نموده و اعمال صالح انجام داده و حقیقت را بیان کنند. لذا بیان حقیقت شرط می باشد.

نباید ازین حقیقت سرپیچی کرد که گروه های دیگری از سلفی ها، انسان های متقی و پرهیزگار و ملتزم به ریاست قانونی مرسی می باشند که در رأس شان شیخ ثقه محمد حسان قرار دارد، او و پیروانش و شخصیت های از گروه های سلفی دیگر به میدان های قاهره و غیر آن آمدند و حمایت خویش را از مرسی اعلان کردند، خداوند ایشان را جزای خیر دهد. اما یاسر برهامی رئیس حزب النور در سرزمین دالر و گمراهی می چرد با شیعه های مبتدع و دست نشانده های ایران خمینی هم دست شده است. اگر او سفی می بود، باید قبر پرستی ها و بدعات شیعه را محکوم می کرد، پیش از این که ما از او بخواهیم موقف سیاسی شان را انکار نماید. ولی این گونه است آموزه های شیخ جامی افریقایی و راهب استخبارات سعودی.

این سخن برهامی عجیب است که در بیانیه خود گفته: ما بخاطری علیه مرسی قیام کردیم که او به شریعت خداوند حکم نمی کرد، این دلالت به نادانی او می کند، گویا که تحکیم شریعت به این سادگی است؛ در حالی که سکولاریست ها و پیروان مبارک سنگ اندازی می کردند که حکومت مرسی ورشکسته شود؛ آیا ارتشی که برهامی از آن حمایت کرده و به ندایش لبیک گفته به شریعت اسلام حکم خواهد کرد؟ سبحان الله قلب ها چگونه بیمار می گردند و دولار آن را کور می سازد.

پاپ احمد طیب شیخ ازهر (نه طیب است و نه احمد) دومین راهب در عملیه کوداست و موقعی که سیسی برنامه سرنگونی مرسی را اعلان می کرد به سمت چپ او نشسته بود نه به سمت راست و سمت راست را اسقف مسیحی پاپ تواضروس با لباس راهبی طلایی و تاجش اشغال کرده بود که این خود دلیلی است که امام بزرگ ازهر حالا از راهب کلیسا هم خوردتر است و باید نفر دومی بوده و پیرو و ذلیل باشد، متأسفانه وضعیت دستار های بد ازهری این گونه حالتی دارند. قبلا موقف ذلیلانه شیخ طنطاوی و اتکایش به مبارک را دیدیم که این دو بوسیله نسب آلوده ی که به شیخ ازهر عبدالرحمن تاج دارند، همین طور بالا می روند، عبدالرحمن تاج کسی است که در سال ۱۹۵۴ بر دوسیه های اعدام شهداء از جمله: محمد فرغلی و عبدالقادر عوده و یوسف طلعت و همراهان شان رحمهم الله موافقه کرد با و جودی که می دانست عبدالناصر به قضیه تلاش ترورش به دورغ اخوان را وارد محنت ها نمود. مفتی سرزمین مصر محمد حسنین مخلوف برای شیخ تاج توصیه نمود که ازین عمل خود بیزاری جوید. اما عالم بد که از الله متعال حیاء نکند، پس از مردم چگونه حیاء خواهد کرد.

موقف جدی و جالبی را در نکوهش این فتنه جدید، شیخ فرزانه در علم و صدق و اصلاح مشاور الازهر شیخ حسن شافعی نصیب خویش کرد، خداوند صراحت لهجه اش را در بیان حق افزایش دهد، به تحقیق که موقف درستی گرفت و حقایق را بیان کرده و به صورت کامل وعظ و نصیحت نموده است، من او را می شناسم و در گذشته با او ملاقات کردم؛ چنانچه که شیخ مخلوف را دیده و با او گفتگو کردم. بین این دو شخصیت در درجه علم، پاک نفسی و سخن نیکو گفتن مشابهت دارد. سخنان شیخ حسن شافعی که آن را ماهواره ها نشر نموده است، سخن طولانی، واقعی و صریحی است که آن را وثیقه تاریخی می دانم که باید نه تنها نسل حاضر؛ بلکه نسل های آینده نیز از آن بهره بگیرند. لهذا تلاش کردم آن را در آخر کتابم در بخش محلقات بیاورم که برخی برادران همرایم کمک کرده و سخنرانی را به نوشته در آوردند. ایشان بیان خوب دیگری هم دارند که بعد از کشتار رابعه عدویه ایراد کرده اند.

موضع گیری های بسیاری از علمای ازهر این گونه بوده و شیخ قاریان مصر شیخ معصراوی از آن جمله است؛ ایشان کودتا را تأیید ننموده و برخی شان آشکارا آن را محکوم نموده و فتواهای مناسبی را به بطلان کودتا صادر کردند که از بلندگوی عدویه نشر و تلویزیون الجزیره آن را پخش نمود.

شیخ وجدی غنیم سخن صریحی در محکومیت شیخ ازهر دارد که متأسفانه متن آن را بدست نیاوردم تا در ملحقات اضافه اش کنم، کسی آن می خواهد جستجو کند؛ اما من ویدیوهای زیادی از او را دیدم که به زبان صریح و اضح سخن می گوید.

وقتی که محکومیت ها علیه راهب ما زیاد شد، اعلان کرد که در خانه اش می ماند و به این طریق اشتباهش را جبران می کند، او دروغ می گوید؛ چون گوشه نشینی جبران گناه نیست؛ بلکه توبه علاج واقعی می باشد. توبه که به گفته شیخ طریفی حقایق را بیان نماید و به تفصیل ماجرا را شرح دهد و مبالغ پولی که در بدل فروش دینش فراچنگ آورده است بیان کند. الله متعال می فرماید: (الاالذین تابوا و اصلحوا و بینوا) بیان شرط پذیرش توبه این گونه دستار های گندیده می باشد. اما همانند این مردم، کی ضمیری دارند که بیدار شود!! گویا که من به محاکمه پروردگار در روز قیامت می نگرم که الله متعال به فرشتگان دستور می دهد که علماء سوء را بزنید و عذاب کنید. سپس به عبدالله بن مبارک اجازه داده می شود که علمای سوء را سیلی بزند، آنها صف طولانی اند که هر کدام را یک سیلی می زند مگر راهب ما که او را دو سیلی می زند و برایش می گوید: چهره علم و تقوا را مخشوش کردی و دالر، ریال، درهم و دینار آلوده ات ساخته است.!

راهب سومی که نقش مسلمان نمایان را در کودتا ترسیم کرد، عبدالمنعم ابوالفتوح می باشد، او اول به جدایی از اخوان اشتباه کرده و بار دوم با کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری اشتباه کرده تا نگذارد تمام آراء اسلامگریان به طرف اخوان سوق داده شود و اشتباه سوم او آمدن به میدان تحریر و اعلان ضدیت با مرسی و سرنگونی او با همکاری سکولر های متجاوز و تخریب کار. نمی دانیم که دستش به دالر نفتی آلوده شده و یا این خدمات را رایگان انجام داده است؛ اما می دانیم و همه مردم می دانند که موقع تقسیم قدرت او را کنار زده و نه معاون شد و نه وزیر ، آنها چنین کاری نمی کنند تا معلوم شود که چقدر مال برایش رسیده است؛ او حالا ولوله می کند وخشمگین شده است و از کودتا انتقاد می کند؛ من بعید می دانم که توبه نماید و اشتباهش را جبران کند.

قصه ابوالفتوح فصلی در فقه دعوت است تحت عوان: الله متعال دعوت را حراست می کند؛ آنگاه که دعوتگران از حراست آن غفلت نمایند، سخنانم درین بخش متوجه دعوتگران است که شاید عموم مردم جز اندکی آن را درک نکنند. این در نزدم داستان جالبی است و دلیل کاملی دارد که الله متعال دعوت را حفظ می کند آنگاه که دعوتگران دچار سادگی شوند و فقه توثیق، تضعیف و جرح و تعدیل را خوب ندانند، با گذشت و گمان نیک برخورد نمایند. چنین است که ابوالفتوح از ایام جوانی با دعوت زندگی نکرده تا دعوت در زندگی اش عجین شود و در میدان تربیه به پختگی عمیقی برسد؛ بلکه در اتحادیه های دانشجویی اسلامی به صورت عام فعالیت می کرد.

این نوعی از فعالیت عاطفی است که به عمق تربیه زاهدانه راه نمیابد و انسان را در اعماق قرآنکریم و موازین آن غوطه ور نمیکند. سخن این جاست که آنگاه که انور سادات اخوان را از زندان ها آزاد کرد و به میدان دعوت به حیث دعوت اصیلی دارای جایگاه و تاریخ ارزشمند بازگشتند. برخی رهبران فعالیت های دانشجویی متوجه شدند که افرادی هستند که مرحله دشواری را سپری کرده و وظیفه اسلامی را در غیاب دعوت انجام دادند و حالا دعوت دوبار ه وارد میدان شده است؛ انتماء به دعوت بهترین گزینه است.

عضویت عبدالمنعم و عصام العریان این گونه بود که از طریق فعالیت اتحادیه دوکتوران به جماعت ملحق شدند، این عمل عمومی است که فعالیت فکری و تربیتی را که اساس اند، کمک می کند؛ اما این عمل قیادت را به درجه از موازین و اساسات دعوتی نمی رساند که عمل مستمر تربیتی می رساند.

فعالیت اتحادیه ها عمل عمومی است که در آن روحیه عاطفه و فعالیت انتخابی و تقدیم خدمات به مردم غالب است که در آن مردم زودتر خبر می شوند و انسان ها را متوجه می سازد. حالات نفسانی عبدالمنعم در آرزوی زعامت و ریاست بروز کرد، چون از وقتی به دعوت پیوست که رئیس دانشجویان بود و اما در داخل دعوت درجه اش بالا نرفت، همیشه در وسط صف بود تا مواصفات جندیت را تکمیل کند. ابوالفتوح نتوانست به آرزی ریاستی خود برسد. اما فرهنگ دعوت باید ازین وضعیت برحذر باشد و انسان های ریاست طلب را مراقبت کند؛ اما برخورد به این گونه اشخاص درست نیست تا وقتی که از رهبری اطاعت کنند و امر خلاف دعوت از ایشان آشکار نگردد.

وقتی که دعوت به مرحله سیاسی منتقل شد که در انتخابات پارلمانی شرکت کرد، مساحت تحرک عبدالمنعم افزایش یافت، تحرک ایمانی مخلوط به آرزوها. بعد از انقلاب ۲۵ جنوری و باز شدن میدان برای کاندیداتوری ریاست جمهوری مصر، آرزوی داخلی عبدالمنعم فعال شده و گردن درازی می کرد؛ اما رهبری دعوت منتظر بودند تا وضعیت را دیده تصمیم بگیرند، لذا برخی احتمال می دادند که شاید دعوت کاندیداتوری عبدالمنعم را بپذیرد و او را بر خیرت شاطر ترجیح دهد، آنها از سلبیات آرزوی ریاست که بر انگیزه های ایمانی مزاحمت می کند، غافل بوده و مسئله خیلی پیچیده را ساده انگاشتند.

آنگاه که زود بود میدان از عبدالمنعم گرفته شده و به آرزوهایش نرسد؛ خداوند آرزو های شخصی را دوست ندارد، لذا فرشتگانش را دستور داده که به قلب عبدالمنعم القاء کند تا از جماعت مخالفت نماید؛ چون جماعت از انتخابات ریاست جمهوری به کلی گوشه گرفته بود؛ لذا عبدالمنعم به تصمیم جماعت مخالفت کرده و از جماعت بیرون شده و خود را به ریاست جمهوری کاندید کرد؛ اگر دو روز صبر می کرد، او کاندید جماعت می بود؛ آنگاه که جماعت تصمیمش را عوض کرد که به انتخابات شرکت می نماید. اما الله متعال چیزهای را می داند که ما نمی دانیم و خداوند دعوت را از خطاهای عبدالمنعم حفظ کرد؛ اگر رئیس جمهور می شد؛ چون مبارزه او با جماعت و تصریحات دشمنانه اش و اشتراک در کودتای نظامی دلیلی کاملی است که او اخوان واقعی را تمثیل نمی کرد.

اگر عبدالمنعم رئیس می شد، یک مصیبت دعوتی رونما می شد و اولین رئیس جمهور دعوت دچار نقصان می شد از لحاظ طبیعی و مصلحت دعوت؛ اما خداوند دعوت را ازین مشکل سالم نگهداشت که ابوالفتوح از دعوت بیرون شود تا تجربه سیاسی دعوت ناکام نگردد. این درس مهمی است در جریان ایمان به تقدیر و فقه دعوت که بر همه رهبران دعوتی واجب میگرداند که ازین ماجرا عبرت گرفته و به آن دقیق تأمل کنند؛ این دعوت برای خداوند متعال است، اگر دعوتگران غافل شوند او دعوت را حراست می کند. در دعای صالحین است که می گویند: یا ناظر الغافلین از ملحقات حکایت ابوالفتوح: یک شخص عاقلی از حماسی ها به ترویج کتاب هایم که برخی نصوص کتاب هایم را حفظ می کرد، مسوول کمپاین انتخابی ابوالفتوح تعیین شده بود و نامش احمد محمد علی می باشد و حریص بود که خود را محمد احمد راشد مصری بنامد و کاپی از من در مصر باشد. به یکی از درس هایم در قطر حضور داشت و از روی کتاب هایم دوره های دعوتی را تشکیل داده بود؛ اما در داستان عبدالمنعم اصل قضیه را درک نکرد، با وجودی که خواننده کتاب هایم باید فهم کافی در توثیق و اعمال قلبی را کسب نماید. از او می خواهم توبه نماید و اعمال نیکو انجام دهد و اسرار حوادث را بیان کند.

عجیب تر از داستان بیرون شدن ابوالفتوح از جماعت در بیان تقدیرات ربانی: حکایت عدم کاندید شدن خیرت شاطر در انتخابات ریاست جمهوری می باشد، او کاندید جماعت در بدل عبدالمنعم بود تا رئیس مصر باشد، او برادر مورد اعتماد، مخلص، پاکدامن، تلاشگر، شکیبا، آماده قربانی و مقابله با ظلم و ستم می باشد و صدها صفت قوت و نیرومندی را در خود جمع کرده است، او با لیاقت توانسته که معاون مرشد عام گردد این مقام برایش زیبنده است؛ اما منصب ریاست جمهوری نیاز به آگهی سیاست بیشتری دارد که این آگهی کامل نزد خیرت شاطر وجود ندارد؛ لذا تقدیر خداوند او را از رئیس جمهور شدن بازداشت که قوه قضائیه به کاندید شدن او اعتراض کرده و مشکل قانونی تراشیدند.

دلیلی این که خیرت نیاز به آگهی بیشتر سیاسی داشت این است که برای کودتای سیسی هفت چهره بود که یکی از آنها شیعه ایرانی می باشد. فتنه انگیزی های ایران در طول یک سال بر ضد دعوت در مصر مشهور است. از جمله: قصه کمال هلباوی است که الحمد لله شکست خورده و قیادت دعوت قضیه را به خوبی درک کردند، با این هم برادر خیرت شاطر تلاش می کرد که به شرکت هوایی که مخصوص انتقال سالانه پنج میلیون زائر بود اجازه فعالیت داده شود تا به مزارات فاطمیه ها بیایند؛ چنانچه قبلاً یاد آوری کردیم. او این تلاش را به نیت نیکی انجام داده بود که در پی آن فایده و بهره اسلامی نصیب مصر شده و به سیاحت در مصر کمک نماید. اما خیرت شاطر از چند موضوع غافل شده بود:

۱٫ گسترش بدعت قبر پرستی

۲٫ بدعت شعوبی که منفور عرب ها بوده و به اجماع امامان فقه و عقیده مردود می باشد

۳٫ نشر تشیع در مصر در حالی که خداوند متعال به مصریان منت گذاشته که وحدت مذهبی شان را حفظ کنند.

۴٫ فساد اخلاقی شیعی که به نام نکاح موقت می باشد و سوء استفاده از مردم فقیر مصر، که برخی زنان زائز شیعه با نام نکاح موقت به مصری ها زنا کنند؛ چون این عمل بنا به باور مذهبی شان حلال است و وسیله تقرب به خداوند می باشد و کسی که چنین نکاحی را انجام دهد همراه حسین در بهشت می رود. و بر عکس شاید برخی زنان مصری به مریضی مبتلا شده و مرتکب چین علم زشتی شوند.

رئیس مرسی به متفرق کردن یک اجتماع شیعه دستور داد که در یکی از قریه ها برگزار شده بود که این را قضیه رسانه نشر کرده و بر ضد مرسی تبلیغات می کردند؛ اما معلوم شد که این اجتماع معمولی نبوده بلکه عروسی صد ازدواج موقت بوده و به روش شیعه از هم استمتاع می جستند. همه این مسایل از نظر برادر گرامی و معتمد خیرت شاطر مخفی بود و تنها جانب بهره گیری از سیاحت را معیار دانست. امید وارم خداوند بخاطر این نقدم، سینه خیرت شاطر و برادرانم و رهبران دعوت را فراخ گرداند؛ چون اشتباه را باید اشتباه گفت.

خداوند از مرسی خوشنود بوده و این عمل او را در پله حسنات او قرار دهد؛ چون او رئیس قرآنی، شجاع، متجرد، زاهد و ادامه دهنده مسیر سلف می باشد. به عقیده من: تقدیر الله متعال بود که او را کاندید کرد، این را کسی می فهمد که از اسرار تقدیر را در باره ابوالفتوح و خیرت شاطر بفهمد. من یقین دارم که خداوند این مرد مؤمن خالص و دلیر را حفظ می کند و سرکشی کودتا زایل خواهد شد و برای مرسی و دعوت، بازگشت نیرومندی می باشد؛ اگر چه بعد از مدتی باشد و در آن وقت بازسازی، عزت برای مصر و امت اسلامی خواهد بود و مقوله: مصر مادر دنیا متحقق می یاد، اسرائیل از بین رفته، امریکا مضمحل شده و مردم در سایه خیر قرآن و ایمان می آرمند.

نوشته: استاد محمد احمد راشد
ترجمه: نعیمان راقب

نظرات

مطالب مرتبط

روایت شاهزاده هری از اشتراک در نبرد افغانستان

نام شاهزاده هری زمانی بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد که بخش‌های از کتاب خاطرات …

Discover more from سیاح‌آنلاین

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading