ماه ثور در تقويم افغانستان از آن دسته ماه هاى است كه از اهميت ويژهء برخوردار است و همواره اين ماه ذهن و فكر هر افغان را به سوى خود جلب مى نمايد.
چرا اين ماه با اهميت به حساب مى رود و افكار و انديشه ها را به خود مصروف مى سازد؟
بلى! بايد چنين باشد، چون ماه ثور در سطح رويدادها و وقايع افغانستان آبستن بزرگ ترين دگرگونى و تحول مى باشد و در اين ماه افغانستان جولانگه دو شورش و دو انقلاب متضاد بوده كه هركدامين آن پيامدها و اثرات ويژه خود را داشته كه ملت افغانستان پيوسته آن را لمس كرده اندوشاهددو انقلاب متضاد و جزرومدهاى تكاهنده در سطوح مختلف سياسى، نظامى، امنيتى، اقتصاد، اجتماعى و فكرى بوده اند.
در هفتم ثور علمبرداران انديشه و فكر ماركسيزم و لينن گرايان نابخرد، در يك شورش ناميمون و متضاد با موازين عقيدتى، اساسات دينى، منافع ملت و كشور عزيزما، با تبانى پيك وارسا و جوى سازى اتحاد جماهيرشوروى، زمام كشور دارى را تصاحب كردند و براريكه قدرت تكيه زدند.
عملكردها، كارنامه ها، پاليسى ها و خط مشى سياسى و فكرى و نحوه رفتار و برخورد شان با ملت مسلمان افغانستان آفتابگونه براى ملت عزيزما پديدار است، نيازى احساس نمى شود كه از آن جفاها و ستمگرى هاى كه بر ملت مسلمان افغانستان به جرم ايمان به خداداشتن و تن در ندادن به آيدياى ماركسيزم و پذيرش خط فكرى لينن و تن در ندادن به پذيرايى اشغال، جهاد و مقاومت در برابر اين دست پروردگان مكتب كمونيزم و اجنت هاى اتحاد جماهيرشوروى و جهاد بر ضدنديشه اشغال پذيرى اعمال كردند، يادى به عمل آوريم. اگر در روى كاغذ سيماى خشن ووحشت افگنى ها و جفاهاى كمونستى ها را به نگارش در نياوريم، صفحات دل و فكر ملت ما از آن كارنامه هاى فرعونى مالا مال است و هيچگاه به بوته ى فراموشى گذارده نمى شود، چون خوب ميدانندكه بحران كنونى و تداوم تشنجات و ظلم و بدبختى امروز و پيوسته جريان تجاوز و يورشگرى بيرونى ها به كشور ما از همان مقطع تاريخ آغاز يافته است و از همان الهام گرفته و مى گيرد.
هفت و هشت ثور، دو روز عبرت انگيز
اما عمر ناميمون رژيم كمونستى و انديشه ماركسستى ديردوام نكرد و به زودترين وقت به فرجام ذلت بارمواجه شد و ديوار آن به توفيق پروردگار و به يمن جهاد و مبارزه خستگى ناپذير ملت مسلمان افغانستان در هشتم ثور فروريخت و علمبرداران جهاد و مبارزه درست در همين روز فاتحانه و سرافرازانه وارد مركز افغانستان شده و زمام سكان كشور را به دست گرفتند. من هيچ وقت آن سرور و شادمانى كه سراپايم را زيرپوشش گرفته بود فراموش نمى كنم. و آن روز را نقطه عطفى براى پايان همه بدبختى ها، نابه سامانى ها، ناهنجارى ها، مهاجرت ها و آوارگى ها و نقطه آغاز زندگى نو، آراسته با زيور ارزش هاى الهى و وفق آرمانها و اميدهاى ديرينه خود انگاشتم و تصور نمى كردم اين روز، روزمقدس، روز پيروزى خون برشمشير، روز ورشكستن شيشه انديشه ماركسيزم و فروريختن كاخ كمونيزم از جهان، سرآغاز حوادت و رويدادهاى تراژيدى زا و تبهكن وبدوش كشيدن بارمهاجرت هاى تازه ى در كشور ما باشد. اما چنين شد، توقع و انتظارى كه ازطيف اسلامگرايان و آنانى كه پيوسته در روزگار جهاد سنگ كشوردارى اسلامى و سالم و بدور ازبى عدالتى و خودكامگى را به سينه خود مى كوبيدند، نقش برآب شد و اينها مايه تكوين بحران و فاكتور تحول شوم ديگر در اين سرزمين مجاهد پرور شدند و سير اين سرزمين را باپادرميانى عوامل ناميمون و زشت داخلى و خارجى به تركستان بردند و برتمام آرمان ها و خواسته هاى اين ملت مجاهد و برخون شهدا و بر روى اميد هزاران بيوه و يتيم پاى گذاشتند و منافع شخصى و گروهى خود را فراچشم قرار دادند كه براى تحقق آن، اين ملت و كشور را به مسلخ و مذبح كشاندند.
اين جا قضاوت و داورى نمى كنم كه در قدم نخست ملامت كى بود؟ و كدام شخص و گروه از مسيرفكرى اش قدم فراتر گذاشت و بحران كنونى را سبب شد، اين قضاوت را براى ملت خود مى گذاريم كه همه قضايا وحوادث و بحران ها را ازنزديك شنيده اند ومشاهده كرده اند.
بحران هفت ثور و حوادث بعدي هشت ثور از كجا ريشه گرفت؟
افغانستان در درازناى تاريخ، گرفتار بحران هاى گونه گون شده و همواره با چالش ها و تشنجات مختلف روبه روى گرديده و هميشه شاهد جنگ و ناآرامى بوده است. اگر به عوامل و انگيزه هاى تمام تحولات و انقلابات و بحران ها توجه نماييم، چنان درمى يابيم كه ريشه در بيرون كشور داشته و از وراى مرزها مصائب و مشكلات بذرافشانى شده و آبيارى گرديده است و اين دستان اجنبى بوده كه مدام در اين كشور بحران و تشنج آفريده و در اين سرزمين به گونه هاى مختلف به جولان پرداخته اندوازما افغان ها استفاده ابزارى كرده و به نفع سياسى، اقتصادى، نظامى و فكرى خود، ما را استعمال نموده اند.
هفت ثور، سالروز كودتاه نافرجام كمونستى، پايه و مايه از بيرون گرفته بود و حوادث و رخدادهاى غم انگيز و تراژيدى زا و جنگ هاى ميان گروهى احزاب جهادى افزون بر پا درميانى حسن قدرت طلبى، تعصبات حزبى، قومى ونژادى، اساساً ريشه در بيرون از مرزهاى افغانستان داشت.
درست تداوم همين تلقين پذيرى و الهامگيرى از شرق و غرب، به استمرار و دوام ناهنجارى ها و مشكلات، بحران ها و تشنجات انجاميد كه امروز شاهد چنين جزرو مدها در سطوح مختلف قضاياى كشور خود هستيم واكنون داريم راه نجات را جستجو مى كنيم.
ازآن حوادث و رخداد ها چه درس گرفت و چگونه راه نجات را در يابيم؟
اگر خواسته باشيم كه ديگر ديدگان ما ويرانى كشور، كشتار مردم بى گناه، مشكلات و دشوارى هاى امنيتى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى را مشاهده نكند، از حوادث و رويداد هاى گذشته واز اشتباهات و خطاهاى مرموز وغلط كارى هاى پيشين، چنان برمى آيد كه بار نخست چشم ما بايستى بيگانه را در كشورنبيند، فكر و انديشه ما آگنده به گند ديكته ها و تلقينات خارجى ها نباشد، شعور و حس ما از گرو بيگانه گرايى رهايى يابد، و حس استقلال طلبى، خوداراديت جويى در وجود سياست مردان اين كشور بيدار گردد و روحيه ايثار و گذشت از منافع شخصى و حزبى، قومى و سمتى به منظور تحقق منافع جمعى و ملى در وجود هر فرد اين ملت زنده گردد.
با وساطت چنين ايده و احساس، مى توان وضعيت كشور خود را سروسامان داد و از گزند يورش ها، تجاوزات، مداخلات خارجى ها و جفاهاى آنها در امان قرار گرفت و حوادث هفت ثور و وقايع پسين هشت ثور را ديگر شاهد نخواهيم بود، ورنه، به انتظار روزهاى بدتر و بحران هاى غم انگيز تر و مصيبت بار تر از امروز را دقيقه شمارى كنيم.
نقيب الله حميد