افغانستان کشوری است با نمای فرهنگی و تاریخی بیش از پنج هزار سال که بطور منظم حیات بشری در آن استمرار داشته است. این سرزمین در دوره قبل و بعد از اسلام مهد تمدن و علم و اندیشه بوده است. پژوهشگر آمریکایی ” لوئی دوپری ” قدامت تمدن انسانی را در این سرزمین با استناد آثار بدست آمده تا پنج هزار سال قبل از میلاد رقم زده است
و گفته است تاریخ همزاد با مهاجرت آریائی ها در حدود دو هزار سال قبل از میلاد مسیح از همین نقطه آغاز می شود.
اولین بار قبائل آرین در این سرزمین ساختار حکومتی را بنیان گذاشتند. پیشدادیان یکی از مشهورترین سلسله اقوام آریایی در بلخ یا باکتریای قدیم شهر نشینی را رایج و آنرا وسعت بخشید . کیقباد موسس سلسله کیانیان حکمرانی مقتدری ایجاد کرد و بعد از او دودمان اسپه که سوارکاران بسیار ماهر و جنگجویانی دلیر بودند به قدرت رسیدند.
تاریخ مدون افغانستان با دودمان هخامنشی شروع می شود. بنابراین سال ۵۵۰ قبل از میلاد آغاز دوره تاریخی مستند افغانستان است.
نام افغانستان، هرچند از لحاظ کاربرد سیاسی آن جدید است؛ اما این سرزمین کهن بوده و طی قرون متمادی با حدود مختلف بهنامهای گوناگون یاد شدهاست، که مهمترین آنها آریانا، خراسان و افغانستان است.
دائرةالمعارف آریانا مینویسد: کشوری که در تاریخ معاصر جهان به نام افغانستان یاد میشود، در قرون وسطی قسمتی از خراسان و در عهد باستان قسمتی از آریانا بودهاست.
آریانا:
از لحاظ جغرافیای تاریخی، از سرزمین افغانستان در ریگ ودا، که به زبان سانسکریت میباشد، آریا ورتا یاد شدهاست که به معنای جایگاه و چراگاه آریاهاست. این نام به زبان اوستایی ایریانه ویجه میشود و در کتب یونانی بهصورت آریانا آمدهاست. به گفتة دکتر ذبیحالله صفا، این همان نامی است که در زبان پهلوی به شکل اِران ( ایران با یای مجهول) آمده و در دوره اسلامی ایران (با یاء معلوم) خوانده شدهاست.
از شهرهای مهم و قدیمی سرزمین آریانا ام البلاد ( بلخ امروزی ) است که قدمت تاریخی آن حدودا ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد است که بنام شهر مروارید نیز معروف است.
آریانا در مختصات جغرافیایی ۲۵ تا ۴۵ درجه عرض شمالی و ۵۵ تا ۷۵ درجه طول شرقی قرار دارد. حدود آریانای قدیم از طرف شرق از منطقه گیلگت ( پاکستان ) شروع می شود و در طرف غرب به گوشه شرقی دریای خزر می رسد، از طرف شمال از سیر دریا ( رودخانه سیحون ) و آسیای مرکزی آغاز و در سمت جنوب به اقیانوس هند و آبهای گرم می رسد.
در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد آریانا به ۱۶ ولایت تقسیم می شده است که نام تعدادی از ولایتهای بزرگ به شرح زیر است:
ولایت باکتریا : که مرکز آریانا بوده است ( باختر و بلخ امروزی )
ولایت سغد : ( سمرقند ، بخارا، خوارزم امروزی )
ولایت باکتریانا : ( بلخ و بدخشان امروزی )
ولایت مرگیانا : ( شمال غرب افغانستان امروزی، مرغاب و مرو)
ولایت آریا : ( هرات امروزی )
ولایت پاراپامیزوس : ( محدوده غور، بامیان و هزاره جات مرکز افغانستان امروزی) و به معنای جایی که محدوده پرواز عقابها نیز بلندتر است.
ولایت درنگ گیانا : ( فراه ، قندهار و نیمروز امروزی )
ولایت آراکوزیا : ( غزنی تا رودخانه سند )
ولایت گدروزیا : ( مکدان ، بلوچستان و پاکستان )
ولایت پکتیا : ( از رودخانه سند تا پکتیای امروزی )
آریانا در منابع یونانی:
اراتستن ( ۲۷۶- ۱۹۶ ق. م.)، اولین نویسنده یونانی است که اسم آریانا را برای سراسر سرزمینهای میان بیابان مرکزی ایران تا رود سند بهاستثنای باختر ( بلخ) و سرزمینهای شمالی اطلاق کرده است.
اما، استرابون ( ۶۳/۶۴ ق.م ـ ۲۱م)، جغرافیدان معروف عهد قدیم یونان، که اندکی بعد از سقوط دولت یونانی باختر میزیست و از افغانستان امروزی با نام آریانا یاد کرده، باختر ( بلخ) و سغد را هم جزئی از آریانا بهشمار آوردهاست.
کلاودیوس بطلمیوس (۸۳-۱۶۱ م.)، ریاضیدان، جغرافیدان و ستارهشناس که در اسکندریه مصر زندگی میکرد، نیز از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک ایران کنونی در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، بهنام آریانا یاد کردهاست.
آریانا در اوستا:
اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، نیز محل ایریانه ویجه( آریانا = سرزمین اصلی آریاییها) را که زادگاه زرتشت هم بهشمار میرود، در گستره جغرافیای تاریخی افغانستان قرار میدهد. و در فرگرد اول وندیداد، از شانزده شهر آریایی یاد شده که در سر این شهرها ایریانه ویجه یعنی نخستین سرزمین آریاییها قرار گرفتهاست. پس از آن از شهرهای زیر سخن رفتهاست.
سغده (سغدیان یا سغد)
مورو ( مرو)
بخدی(بلخ)
نیسایه(نواحی بین بلخ و هرات، یعنی میمنه)
هرویو (هرات)
وئهکرته (کابل)
اوروه( روه یعنی سرزمین پکتیکا یا غزنه و یا طوس)
خننتا یا وهرکان(گرگان)
هراویتی (حوزه ارغنداب یا قندهار)
هائتومنت (وادی هیرمند)
رگا یا راغه (ناحیه راغ در بدخشان یا ری)
شخر یا چخر یا کخر(غزنه یا شاهرود)
وارنا یا ورن( بامیان یا وانای وزیرستان یا صفحه البرز یا خوار)
هپت هیندو(پنجاب)
رانگه یا رنگا (محل آن معلوم نیست)
البته بیشتر این شهرها در نواحی مختلف افغانستان قرار دارند. بنابراین، بیشتر مورخان افغان توافق دارند که آریانا نام سرزمین افغانستان در عهد باستان بودهاست. میرغلاممحمد غبار، تاریخنگار معاصر افغان، از شهرهای آریانا چنین نام میبرد:
باختر : ( بلخ، تخار، مرو)
آریا : ( هرات)
خوارزمیش : ( خوارزم)
اپارتیا : ( ولایات طوس و نیشاپور)
آراکوسیا : ( قندهار)
کارامانیا : ( کرمان)
سکاستین یا درانگانیا : (سیستان)
گدروسیا : ( بلوچستان)
پاکتیا : ( ولایات خوست، سند)
گندهارا : (ولایات پشاور تا کابل)
پروپامیس : ( غور و هزارهجات)
آریانا در منابع پهلوی:
اصطلاح آریانا اندکی بعد گویا برای سراسر قلمرو دولت پارتیان نیز بهکار رفتهاست، اما محرز نیست. ریچارد ن. فرای میافزاید: چون پارتیان بهجهانگیری پرداختند، پنداری اصطلاح آریانا چنانکه در منابع یونانی آمدهاست، نیز گسترش یافت و آن را آریای بزرگ خواندند که برابر است با ایرانشهر، اصطلاحی که ساسانیان بر سرزمینهای زیر فرمان خود اطلاق کردند.
و نیز در کتاب دیگر بنام شترستانهای ایران یا شهرستانهای ایران، که به زبان و خط پهلوی است، از چهار کوست ( ناحیه ) چنین نام برده شدهاست:
۱- کوست خورآسان: سمرقند، بلخ درخشان، خوارزم، مرورود، مرو، توس، پوشنگ، نیشابور، قائن، گرگان، کوش.
۲- کوست خوربران: تیسفون، نصیبین، اورهه، بابل، هیرت ( الحیره)، همدان، نهاوند و مهرگان کدک ماسپذان و…
۳- کوست نیمروز: کابل، رخوت (اوستایی هرخویتی، پارسی باستان هرخویتش)، بست، فراه، زابلستان، زرنگ، کرمان، به اردشیر، استخر، دارابگرد، به شاپور، گوراردشیر خوره، توزک، هرمزد اردشیران و…
۴- کوست آتورپاتکان (آذرپادگان = آذربایجان)، شهرستان وان، گنجه، آموی( تبرستان)، ری و…
شهرهای افغانستان امروز در کوستهای خورآسان و نیمروز موقعیت داشت.بههر تقدير، از این زمان است که افغانستان و ایران کنونی، بطور کلی تحت نام ایران شناخته شدهاند.
آریانا در ادبیات فارسی دری:
به اعتقاد برخی مورخان افغان در عهد اسلامی نيز، تا آنجا که کلمهٔ ایران در آثار مورخان، جغرافینگاران و شعرایی دریگویی با اقتباس از داستانهای کهن حماسی سرزمین خراسان بزرگ در کتابهای کهنه پهلوی، بازتاب یافته است، بهمعنای آریانای باستان در برابر توران بوده است و فقط در بیان تاریخ باستانی کشور ایران کنونی است که بازهم به تقلید از همان منابع پهلوی راه پیموده و به سرزمین های زیر فرمان ساسانیان هم اطلاق شده است.
احمدعلی کهزاد، مورخ و باستانشناس نامور افغان، نیز ایران را نام افغانستان میداند و مینویسد: افغانستان، بهعنوان نام اين کشور از ۱۵۰ سال تجاوز نمیکند. افغانستان یک نام تازه و بسیار جدید است و فردوسی شاعر بزرگ و حماسهسرا از عدم استعمال آن معذور است. اما کسی که شاهنامه را سر تا پا یک بار مرور کرده و پیرامون نامهای جغرافیایی آن دقت کند، به خوبی متوجه میشود که ایران فردوسی کجا است. در میان اسامی جغرافیایی یاد شده در شاهنامه، ۹۰ درصد آنها نامهای مناطق مختلف افغانستان امروز است.
با اين وصف، اصطلاح ايران ظاهراً تا زمان پيدايش دولت صفويه در ايران کنونی، بيشتر به مفهوم خراسان بزرگ اطلاق میشد که افغانستان امروز بخش اعظم آن را تشکيل میداد. اما از عهد صفويه به تدريج کاربرد اين اصطلاح در مورد ايران کنونی رواج يافت تا آن که در سال ۱٩۳۵ م. رسماً جانشين کلمة پارس گرديد… بنابراين، تعويض نام پارس با اصطلاح ايران که مقدمات تاريخی آن از قبل آماده شده بود، نهتنها، فقط يک جايگزينی است بلکه به واقع، روند جابجايی نامهای تاريخی است.
خراسان:
خوراسان ( خراسان) در زبان پهلوی به معنای شرق( یعنی جهت طلوع خورشید) یا مطلع الشمس است.
این اصطلاح ظاهراً در عهد ساسانیان، پس از سدهٔ سوم میلادی پدید آمده و از قرن پنجم تا قرن وزدهم میلادی در مورد افغانستان و سرزمینهای همجوار آن اطلاق گردیدهاست.
نام بخش اعظم سرزمین افغانستان غربی و شمالی تا تخارستان و مجاری هیلمند( هیرمند) و کابل در قرن هفتم میلادی خراسان بود و چنین به نظر میرسد که این نام در عهد ساسانیان از دورهٔ پیش از اسلام به بعد شهرت یافتهاست.
اگرچه نام افغانستان نخستین بار در قرن ۱۰م/۴ه. ق. به کار رفته و به سرزمینی در شرق افغانستان کنونی تا رود سند اطلاق شدهاست، لکن ظاهراً اخیرترین و جامع ترین نام این سرزمین همانا خراسان بودهاست.
جغرافیدانهای عرب که در قرون وسطی سرتاسر عالم اسلام را توصیف کردهاند، افغانستان امروز را به اضافهٔ بخشهای از کشورهای همسایه آن، خراسان( کشور خورشید) نامیدهاند.
به گفته اصطخری، شهرهای بزرگ خراسان چهار شهر است: نیشابور، مرو، هرات و بلخ. و نیز لسترینج، در جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، مینویسد:خراسان در زبان قدیم فارسی به معنای خاور زمین است. این نام در اوایل قرون وسطی بطورکلی بر تمام ایالات اسلامی که در خاور کویر لوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق میشد و به این ترتیب، تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری به استثنای سیستان و قهستان در جنوب شامل میگردید… جغرافیانویسان مسلمان خراسان را به چهار بخش تقسیم کرده و هر کدام را به نام کرسی آن بخش، یعنی نیشابور، مرو، هرات و بلخ میخواندند.
بدین ترتیب، نام خراسان همهٔ افغانستان امروز را در بر میگرفت. اما، این نام امروز اختصاص به شرقیترین استان ایران کنونی دارد.
افغانستان:
نام افغانستان فقط از اواسط قرن هیجدهم میلادی یعنی از هنگامی که برتری سیاسی و نظامی قوم افغان بر سایر اقوام ساکن در آنجا استوار گردید و وحدت سیاسی کشور مجدداً احیاء گشت،بواسطه کثرت جمعیت آن قوم به تمام کشور اطلاق شد و سرانجام در قرن نوزدهم میلادی شهرت یافت.
اگرچه واژهٔ افغانستان، به عنوان نام رسمی این کشور، شاید بار اول در سال ۱۸۰۱ میلادی در قرارداد میان انگلستان و ایران، در مورد قلمرو دولت درانی به کار رفته باشد ، اما کلمهٔ افغانستان، به مثابهٔ جا و مکان قبایل افغان( پشتونها)، نخستینبار در تاریخنامهٔ هرات، تألیف سیف هروی در اوایل سدهٔ چهاردهم میلادی، ذکر شدهاست.
در کتاب تاریخنامه هرات سیفی هروی، ۳۶ مرتبه کلمه افغانستان و دو مرتبه هم کلمه اوغانستان به کار رفتهاست. اما به محدوده کوچک در نواحی بنُو وزیرستان و اطرافش یعنی شهرهای در جنوب افغانستان، اطلاق میشدهاست.
به هر حال، اگرچه واژهٔ افغانستان به معنای محل سکونت افغانها پیش از تأسیس دولت احمدشاه درانی نیز وجود داشته است، منتها شاید درگذشته فقط محل سکنای طائفه یا طوائف پشتون در خراسان بزرگ را همیشه یا گاهی افغانستان مینامیدهاند. چنان که براساس نظر عبدالحی حبیبی، کلمهٔ افغانستان، به هنگام هجوم چنگیز و زمان آل کرت و غوریها، تنها به ناحیه یا نواحیای گفته میشد که افغاننشین( پشتو زبان) بوده است. او مینویسد:
نام افغانستان بار اول در تاریخ از همین زمان ذکر شده… در آن وقت کلمهٔ افغانستان بر سرزمین بین قندهار و غزنی تا دره سند اطلاق میشد.
با این وصف، شاید در ابتداء این اسم میان سایر اقوام این کشور و حتی بین خود پشتونها چندان استعمال عمومی نداشت و بطور مسلم، مدتی طول کشید تا مردم به آن اُنس گرفتند. اما اکنون، این نام برای کشور کهن افغانها نه تنها در خود افغانستان، بلکه در تمام کشورهای جهان شهرت یافته و اسم آشنا است.
باکتریا ، آریا، پاروپامیزوس، و بخشی از سغدیا ، مارگیانا، پارتیا، درنگیا و اراکوزیا چاپ ۱۷۵۳ م