تاریخچه آیین بودایی و اوضاع عمومی آن در افغانستان

درعصر “هیون‌تسنگ” که اوایل ظهور اسلام بود، آیین بودایی (بودا) مذاهب متعدد داشته وتا هژده مذهب درآن موجود بود، که اتباع آن برای ثبوت مشرب خود با دیگران در نزاع و اختلاف بوده وهر یکی پیروان و پیش‌وایان جداگانه‌ی داشتند.

درافغانستان پیروان دو مذهب بودایی بنام مذهب‌کبیر و مذهب‌صغیرموجود بودند. که هیون‌تسنگ پیروان آن‌ها را درنقاط مختلف مملکت نشان میدهد.

کتب معروف و مروج بودایی ویانا “لیو” وخطا بها “لون” و سوستراها “کنگ” بوده و دانش‌جویان و آموزگاران این کتب شش مرتبه داشتند که دارای امتیازات داشتن ملازمان وعراده‌ی فیل وخانه وغیره بوده اند. کسی که همین شش مرتبه را طی می‌کرد، به مقام تدریس وآموزگاری می‌رسید و به سواری فیل مزین به جواهر گران‌بها به معابد می‌رفت و چنین شخص باید دارای آگاهی و منطق درست و نفوذ کلام می‌بود و الا اگر کسی مدعی این مقام می‌شد و دارای چنین صفات نمی‌بود، اورا با علایم مخصوص بنام نالایق در گوشه‌ی جا می‌دادند و روی و بدنش را با خاک و گِل می‌آلودند.

و اگر کسی از مقام آموزگاری و حیات مذهبی نکول می‌کرد و به عیش ونوش می‌پرداخت؛ اورا برای ابد، از حلقه های روحانی تبعید می‌کردند.

استادان علوم‌دینی در نزد حکم‌رانان اعتبار زیادی داشتند و مردم به آیین بودا و مذاهب مروجه آن باورمند بودند؛ ولی به گفته‌ی “هیون‌تسنگ” چون از زمان حیات بودا مدت مدیدی گذشته بود، دست‌خوش تغییر گردیده و بدعت‌های درآن روی داده بود.

درجامعه آن‌وقت مانند آریاییان هندی دیگر چهار طبقه مردم بنام برهمن (پو- لو- مین یعنی روحانیون) و کشتریه (تسا- تی- لی یعنی حکمرانان نظامی) و ویسیا (فای- شی- لی یعنی بازرگانان وکسبه) و سودرا (شو- تو- لو یعنی ناملموس) زند‌گی می‌کردند، وطبقات بالا با طبقات پایین ازدواج و آمیزش نداشتند.

شاهی، حکمرانی و لشکرکشی با طبقه‌ی کشتریه بود، و ازین طبقه عساکر مملکت انتخاب می‌شدند که چهار صنف داشتند: پیاده، سوار، عراده دار، فیل دار، و افسران آن در عراده‌های چهار اسپی با یک دسته‌ی نگه‌بانان حرکت می‌کردند و سلاح‌های‌شان هم نیز سپر، شمشیر، تیر و کمان، خنجر، تبر، نیزه‌ی‌دراز، تبرزین، ژوبین و اقسام فلاخن بود.

به قول هیون تسنگ مردم دارای فکر انصاف و راست‌بازی اند، عهد وپیمان را نگه‌دار و در اجرای قوانین‌حکومت صادق و استوار اند و بنابرآن در بین شان مجرمین و مقصرین اندک اند وجزای تخلف دساتیر، حبس یا نفی، قطع‌بینی، گوش، پای، دست و گاهی جریمه‌ی نقدیست.

در انواع آداب واحترام از کلمات نیایش گرفته تا سجده کردن مروج است. خم شدن، رکوع، به‎‌هم پیوستن دست‌ها، بر زانو خم شدن و طواف کردن سه مرتبه از آداب مروجه است.

شخص بیمار تا هفت روز روزه می‌گیرد و اگر بهبود نیافت؛ دارو می‌خورد. مرده را با ماتم و عزا و گریه های بلند و خرق‌لباس و کندن موی جنازه می‌برند، یا آن‌را می‌سوزانند و در آب عمیق می‌اندازند یا در جنگل می‌گذارند تا طعمه‌ی سباع گردد.

اداره‌ی حکومت بر ملایمت مبنی است و از مردم کار جبری و مالیات سنگین نمی‌گیرند و اکثر مردم از زراعت ارتزاق می‌کنند. بازرگانان هم‌واره رفت و آمد می‌کنند و باج راه‌ها و پل‌ها و خرج‌گیری ها اندک است و اگر در مواقع لازمه از مردم ایله جاری کار بگیرند، به تناسب مقدار کار مزد می‌دهند.

یک حصه عساکر سرحدات مملکت را نگهداری و برخی هم قصر شاهی را حفاظت می‌کنند. معاش آن‌ها بر حسب کار و خدمت است و گاهی پول جداگانه هم داده می‌شود و دفتری برای ثبت نام‌های لشکریان موجود است. حاکمان، وزیران و قاضیان و کار داران هریکی بخشی از زمین زراعتی را برای تامین معیشت خویش تیول دارند.

خوراک عمومی مردم شیر، مسکه، قیماق، شکر، قند، تیل، نان، ماهی، گوشت گوسفند، آهو و گوزن است. خوردن گوشت گاو، خر، فیل، اسپ، خوک، سگ، روباه، گرگ، شیر، بوزینه و کلیه حیوانات موی دار حرام و استفاده‌کننده‌ی آن از شهر اخراج می‌شود.

شراب و انواع مشروبات و شیره‎ی انگور و نی‌شکر خورده می‌شود. ظروف آن بیش‌تر گِلی است و با دست غذا می‌خورند. در معاملات تجاری و داد و ستد، گاهی جنس را به جنس دیگر مبادله می‌کردند. طلا، نقره، مس، ویشم، مروارید و دیگر احجار کریمه راهم به مبادله می‌گذارند. وضع اجتماعی، قسمت شرقی افغانستان که از حیث هوا و فضا با اقلیم گرم هند شباهتی داشت.

باری اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افغانستان در قرن هفتم میلادی و عصر ظهور اسلام به سبب تشتت و عدم مرکزیت و نفوذ ادیانی‌ که فرسوده شده بودند، خوب نبود و بنابرآن افغانستان آن‌وقت نمی‎‌توانست با چنین وضع مقامی را درسیاست و اجتماع بدست آورد و قوای خود را برای تشکیل یک نیروی حاکم درین سرزمین تمرکز دهد؛ زیرا عامه‌ی مردم که ستون فقرات اجتماع اند. دراین اوقات به سبب سلطه‌ی ملوک‌طوایف که در هر ولایتی استقلال داشتند، نیرو نمی‌گرفتند و نیز به علت نفوذ ادیان ومذاهب مختلف که بر اوهام و اساطیر بنا یافته بودند، شالوده‌ی زندگانی عامه متزلزل می‌شد و خرافات و اوهام بر عقل و دانش حکم می‌راند، که در یادداشت‌های “هیون‌تسنگ” بسا از داستان‌های وجود چنین خرافات و اساطیر، در سرتاسر سرزمین شمالی وشرقی افغانستان در زیز نفوذ مذاهب بودایی، شیوایی، برهمنی، آفتاب‌پرستی و پرستش بعضی از خدایان محلی وحتا پرستش لنگه (آله‌ی تناسلی که برخی از معابد و آثار آن در ولایت گندهارا موجود بود) دیده می‌شود.

شاید علت شکست و هزیمت این مردم درمقابل فاتحان مسلمان همین وضع فرسوده‌ی اجتماعی و روحی بود که جای خودرا به دیانت تازه‌دم و انگیزنده‌ی اسلام گذاشت.


منبع: تاریخ افغانستان بعد از اسلام / تالیف: عبدالحی حبیبی
تهیه کننده: وسیم احمد ادیب

نظرات

مطالب مرتبط

اوضاع عمومی افغانستان در عصر ظهور اسلام

حضرت محمد (ص) بن عبدالله بن عبدالمطلب از قبیله‌ی قریش‌عرب در نصف اول ماه ربیع‌الاول/ …

Discover more from سیاح‌آنلاین

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading