بدیل غیرجنگی تمرکز گرایی چه خواهد بود؟

حداقل چهل سال ميشود كه پشتون اصلي در بين افراطيت، نظامي گري و جنگسالاري، فقر و بي سوادي گير مانده است و هيچ سياستگر كابلنشين هم به درمان شان نشتافته است.

‏موقع كه بحث تغيير ساختار نظام ناقص كنوني، عدالت اجتماعي و نياز به تعديل قانوني اساسي مطرح ميشود، اتوماتيك يك شماري با سبك سري سه بحث غير مرتبط به موضوع را به حيث نقد مطرح ميكنند كه من اينجا به هر كدام به گونه فشرده اشاره ميكنم:

‏١- “تمركززدايي “جنگسالاران” را تقويت ميكند”:

‏واقعيت اين است كه توانمندي زورگويان از هر قماش به شمول سياسيون غرب امده در متن همين سيستم ناقص كنوني سياسي نهفته است. فقط به همين گزينش هاي اخير غني و هييت مذاكره كننده توجه كنيد كه چگونه اين ساختار معيوب دست به دامان زورگويان ميشود.

‏همزمان در ١٩ سال گذشته طرف اصلي كرزي و غني براي كسب مشروعيت هرزگاهي همين زورگويان بوده. است. واقعيت اين است كه نسل نو غير پشتون در محاسبه سياسي غني اصلن نميگنجد و غني همچنان در پي تقويت و ترويج بدويت و اشرافيت جهادي و نسل دوم پروري زورگويان است. براي مثال هاي واضع به متحدين انتخاباتي غني توجه كنيد.

‏حتي طرح كنوني غني براي شكستن بنبست سياسي بر محور شامل ساختن قلدران كمپ عبدالله در قدرت است و تمام تلاش ها صورت ميگيرد تا همين “جنگسالاران” شركايي سياسي غني شوند. بنابرين سياست ورزي در اين سيستم ناقص سبب تقويت فرهنگ تقويت اشرافيت از نوع جهادي تا تنوكراتيك ان شده است.

‏٢- “تغيير ساختار نظام سبب تجزيه ميشود” در حقيقت ساختار كنوني متمركز سبب تجزيه كشور خواهد شد. ثبات جبري امروز به دليل حضور امريكا و غيرنظاميگري عبدالله است. اگر امريكا نباشد و رهبري نارضايتي غيرپشتون ها به دوش غير عبدالله ميبود، اين ساختار ناقص وقت افغانستان را تجزيه كرده بود.

بنابرين بن بست هاي انتخاباتي را بايد جدي بگيريم و به جاي وقت خريدن، راه حل بنيادي جستجو كنيم. همزمان براي رسيده گي به خواست مردم در تمام كشور توجه جدي كنيم. از مفهوم سياسي “وحدت ملي” به برادري واقعي و برابري بنيادي برسيم.

٣- “تغيير ساختار نظام خواست غيرپشتون هاست و پشتون ها را ضعيف ميكند”:

من فكر ميكنم كه قرباني اصلي ساختار كنوني پشتون ها هستند. حداقل چهل سال ميشود كه پشتون اصلي در بين افراطيت، نظامي گري و جنگسالاري، فقر و بي سوادي گير مانده است و هيچ سياستگر كابلنشين هم به درمان شان نشتافته است.

هيچ سند و ثبوت وجود ندارد كه سيستم كنوني نفع بيشتر براي پشتون ها در سطح محل و عوام رسانده باشد. ضمنن اين ساختار حتي جنگ درون قومي را تشديد كرده است. مثلن ايليت پشتون را در جان هم انداخته و بازيگران به جاي همكاري و حمايت از يكديگر به رقابت و حذف يكديگر مي پردازند مثال كنوني كرزي و غني و يا مثال بزرگتر در قالب گفتگو هاي صلح است: ساختار كنوني سبب شده كه هم طالب از ادرس پشتون هاي سنتي و غني از ادرس پشتون هاي غرب امده و مدرن بر سر يك چوكي رقابت كنند. يكي از چالش هاي اصلي اين است كه هيچ طرف حتي به قيمت خون هزار ها انسان و بربادي وطن حاضر به گذشتن از اين چوكي نيستند.

سرانجام لعنت به انديشه برترجويانه كه عدالت خواهي را در زندان قومي تاجيكي، هزاره گي يا اوزبيكي گير دهد. تغيير ساختار نظام بايد بر محور منافع قندهاري، هلمندي، ننگرهاري و پكتياوال، كابلي، بدخشاني، پنجشيري، نورستاني، بلخي و … فقير باشد كه صد سال است از منابع و قدرت دور مانده و فقط هيزم اتش است كه شماري به نام انان افروخته اند.

خواهش اخر كه توقع يك نقد جدي را از خواننده گان گرامي را دارم و لطفن از ترويج نفرت بيشتر اباورزيد. اين وطن را همه يكسان دوستان داريم و مسووليت ماست تا چاره اي براي تغيير وضعيت پيشنهاد كنيم از شما هم توقع نقد فكري است.

نگارنده: عبدالله خنجانى

نظرات

مطالب مرتبط

روایت شاهزاده هری از اشتراک در نبرد افغانستان

نام شاهزاده هری زمانی بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد که بخش‌های از کتاب خاطرات …

Discover more from سیاح‌آنلاین

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading