افغانستان از دو تا سه هزار سال قبل از میلاد دارای زراعت وآبیاری پیشرفته و شهر توانگر و پرنفوس بود. یکی ازمشخصات دورهی تاریخی افغانستان این است که با بیشترین مدنیتهای تاریخی جهان آشنا است.
تاریخ افغانستان با تاریخ آسیای مرکزی ارتباط محکم دارد.
چنانکه تاریخ کشورهای ایران و هندوستان شمالی به تاریخ افغانستان چنین ارتباطی دارند؛ زیرا مردمان این کشورها قرنها با مردمان افغانستان و آسیایمرکزی در یکجا زیسته و در یک زبان سخن گفتهاند. افغانستان شاهراه تقاطع بین وادی سند و ایران در سه تا یک هزارسال قبل از میلاد بود. فرهنگ افغانستان در مناطق جنوبی و زراعت کشور از سه تا دوهزار سال قبل از میلاد انکشاف قابل ملاحظه نموده بود و از راه بلوچستان با تمدنهای قدیمی “موهنجه دیرو” وغیره ارتباط نزدیک داشت. شهر بلخ مرکزاقتصادی و سیاسی صفحات باختر بود.
یونان کشور کوچکی بود که یکونیم ملیون نفوس داشت و بین دوهزار تا یک هزار سال قبل از میلاد با مردم بدوی چوپان مسکون شد. یونان قرن پنجم قبل از میلاد با جنگ و هجومهای ایرانیان واسپارت دچار بود و در قرن چهارم ق.م. از طرف فلیپ پادشاه مقدونیه اشغال شد. یک سال بعد فلیپ کشته شد و اسکندر پسر جوان او در جایش نشست. این جوان در سال ۳۳۴ ق.م. به عزم رزم با دولت هخامنشی مارش نمود. وی طی سه جنگ سپاه ایران را شکست داد و ایران را اشغال نمود.
اسکندر در مدت چهار سال توانست که با سپاه قوی خود کشورهای بزرگ آسیای صغیر، مصر و ایران را بگیرد و در فکر تسخیر هندوستان افتاد و در قدم اول افغانستان در سر راه قرار داشت. از ایران به افغانستان که فاقد دولت مرکزی بود مارش کرد؛ ولی برخلاف انتظارش با مقاومت مسلح مردم کشور مواجه شد و مدت چهارسال در تسخیر افغانستان با قبول زحمات و جنگها مشغول ماند تا بلاخره توانست از هرات به قندهار و کابل و سپس به بلخ و ماورای جیحون برسد.
درسال ۳۲۷ق.م. از طریق ولایات شرقی افغانستان به طرف هندوستان رفت. پادشاه پنجاب را مغلوب کرد و تا دریای بیاس پیشرفت؛ ولی دیگر توان وتحمل سفرهای جنگی از اردوی او سلب شده بود. این است که اسکندر از راه بلوچستان و ایران به بابل عزیمت نمود و در آنجا به سن ۳۲ سالهگی چشم از جهان پوشید. افغانستان که بعد از مرگ سکندر در دست والیان چهارگانهی یونانی باقی مانده بود تحت نفوذ دولت یونانی شام در سال۳۱۱ق.م. قرار گرفت. سرانجام یکی از این والیان یونانی بود که با استفاده ازمنازعات شام و مصر، در سال ۲۵۰ ق.م. استقلال افغانستان را اعلام کرد.
افغانستان در زمان دولت یونان و باختری (۲۵۰ – ۱۳۵)
چنانچه قبلآ تذکر داده شد، افغانستان که توسط والیان یونانی کنترول میشد و یکی از این والیان به نام دیودوت اول استقلال دولت یونان باختری را اعلام کرد و این دولت از سال ۱۳۵ ق.م. کماکان افغانستان را مستقلانه زیر کنترل خود داشتند.
افغانستان و دولت هخامنشی
در ایران در قرن هفتم قبل از میلاد اول دولت ماد وبعدها دولت هخامنشی تاسیس گردید واین دومین دولت جهانگیر دردنیای قدیم بود.
هفتمین پادشاه سلسله هخامنشی در قرن ششم قبل از میلاد دولت ماد را از بین برد و همچنان دولت لیدی (در آسیای صغیر) را معدوم نمود. پس از آن بلاد یونانی آسیای صغیر را به ایران ملحق کرد وهمچنان کورش دولت کلده جدید را منقرض وسرزمین بین ماورالنهر را جز متصرفات ایران قرار داد. کورش با چنین قدرتی متوجه تسخیر باختریان ثروتمند شد و از سال ۵۴۵ تا ۵۳۹ قبل از میلاد با افغانستان کنونی که فاقد حکومت مرکزی بود جنگ کرد و مردم افغانستان مدت شش سال با سپاه کورش جنگیدند تا اینکه خودش در ۵۳۹ در یکی از این جنگها کشته شد. کامبوز پسرش با قوت بیشتر به افغانستان لشکرکشی کرد و تا حوزه سند پیش رفت.
وقتی دولت یونان در قرنچهارم قبل از میلاد به لشکرکشی درایران پرداخت، داریوش سوم (۳۳۸ – ۳۳۳) از دفاع عاجز ماند و به افغانستان روی آورد ولی با قیام ومقاومت مردم روبرو شد. این بود که (بسوس) والی باختریان اعلان استقلال کرد وداریوش از طرف او کشته شد. این حکومت کماکان افغانستان را زیر اراده خود داشت تا زمانیکه یونانیان با اسکندر مقدونی متوجه ایران شد.
اسکندر مقدونی (جهانگیر معروف دنیای قدیم) مالک ایران شد و متعاقبن به استقامت افغانستان به سوقیات پرداخت. در قدم نخست قوای بسوس را شکست داد و خودش را کشت و به این ترتیب دولت هخامنشی از پا درافتاد و افغانستان داخل یک دورهی جدیدی از تاریخ گردید.
افغانستان در زمان دولت کوشانی (۴۰ – ۲۲۰ میلادی)
افغانستان از دو تا سه هزار سال قبل از میلاد دارای زراعت وآب یاری پیشرفته و شهر توانگر و پرنفوس بود. یکی ازمشخصات دورهی تاریخی افغانستان این است که با بیشترین مدنیتهای تاریخی جهان آشنا است. تاریخ افغانستان با تاریخ آسیای مرکزی ارتباط محکم دارد. چنانکه تاریخ کشورهای ایران و هندوستان شمالی به تاریخ افغانستان چنین ارتباطی دارند؛ زیرا مردمان این کشورها قرنها با مردمان افغانستان و آسیای مرکزی در یکجا زیسته و در یک زبان سخن گفتهاند. افغانستان شاهراه تقاطع بین وادی سند و ایران در سه تا یکهزارسال قبل از میلاد بود. فرهنگ افغانستان در مناطق جنوبی و زراعت کشور از سه تا دو هزار سال قبل از میلاد انکشاف قابل ملاحظه نموده بود و از راه بلوچستان با تمدنهای قدیمی “موهنجه دیرو” وغیره ارتباط نزدیک داشت. شهر بلخ مرکزاقتصادی و سیاسی صفحات باختر بود.
افغانستان در زمان دولت کوشانی (۴۰ – ۲۲۰ میلادی)
قبایل سیتی اصلاً در کاشغرستان ساکن و با چین هم سرحد بودند. اینها درمناطق حوزهی سیحون، شمال بحیرهی خزر و شمال بحیره سیاه زندهگی میکردند. کوشانیها یا یوچیها شرقیترین قبایل سیتی بودند. یوچیها در قرن اول قبل از میلاد جیحون را در شمال افغانستان عبور کرده باختر را اشغال کردند.
هجوم و هجرت از شمال در تشکیل تاریخ افغانستان موثر بوده، مگر بین هجوم مجرد وهجوم با هجرت فرق عظیم موجود است. هجومِ که با هجرت توام نبود همچو سیلی آمد و رفت و در دنبال خود جز ویرانگری چیزی باقی نهگذاشت، مثل هجوم چنگیز. ولی هجوم با هجرت بعضاً در تکامل ارتقایی کشورها مساعدت خواهد نمود و آمدن کوشانیها در افغانستان از همین جمله بود که این مردم بادیهنشین وچادرنشین در تمدن مردم خلط شدند و در زندهگی مادی و معنوی مردم شریک شدند و باعث سیر ارتقاء جامعه شدند.
اولین پادشاه مقتدر کوشانیها «کجولاکدفزس» بود که دولت یونانی باختری را شکست داد ودولت جدیدی کوشانیها را تشکیل داد وهندوکش را عبور کرد و در سال چهل مسیحی دولت کابلستان را تا رود سند با نفوذ پارتیها از بین برد. تا سال ۷۸ میلادی دولت کوشانیها سروسامان گرفت. مقتدرترین پادشاه کوشانی افغانستان «کانیشکا» است که بین سال های ۱۲۰ و ۱۶۰ میلادی سلطنت کرده.
واسودوا پادشاه متاخر کوشانی (۱۸۲ – ۲۲۰ میلادی) است که در هند از بین رفت و جایش را حکومتهای کوچک ومحلی در افغانستان گرفت. مذهب مردم در این دوران بودایی بود.
ازکوشانی تا یفتلی (۲۲۰-۴۲۵)
در طول تقریباً دوصد سال، دولت کوشانیها از سه طرف (شمال، جنوب و غرب) مورد تجاوزات مکرر قرار گرفت. چون دولت ساسانیها در غرب، دولت گوپتاها در هند و دولت درشمال هپتالیان که اسم دیگر شان یفتلیها است قوت گرفتند تا اینکه یفتلیها از جیحون گذشتند واکثریت مناطق را اشغال کردند.
تهیه کننده: عبدالعزیز امیری
منابع: